
کتاب موبایل MuseBook - SMS Send نسخه 1.2 - جاوا
ویژگی های این کتاب :
خوندن یکجا ولی ارسال راحت بدون پاک کردن حرف
به این صورت که دریک موضوع که شماره گذاری شده ان رو خونده و به شماره sms مدنظرتون رفته واونوارسال میکنین
به این صورت وقت شمابرای پاک کردن هدرنمیره و اعصابتون هم سرنمیره
به این صورت که دریک موضوع که شماره گذاری شده ان رو خونده و به شماره sms مدنظرتون رفته واونوارسال میکنین
به این صورت وقت شمابرای پاک کردن هدرنمیره و اعصابتون هم سرنمیره
موضوعات و تعداد پیام کوتاه ها دراین نسخه
عاشقانه و عارفانه (700) | [Added In v1.2]
سرکاری (237) | [Added In v1.2]
نیمه شب (31)
مناسبتی:
چهارشنبه سوری (8)
سیزده بدر (6)
ایام فاطمیه(29)
تبریک تولد(32)
تولد امام رضا(ع)(16)
داربی (20)
___پرسپولیس (10)
___استقلال (10)
رحلت امام خمینی(13)
روز پدر(50)
روز مادر(40)
روز پرستار(10)
روز معلم(24)
شب یلدا - The Longly Night (17)
شب قدر(42)
شهادت امام جعفر صادق (ع)(17)
عید سعید فطر(32)
عید سعید قربان(27)
عید سعید غدیرخم(21)
عید مبعث حضرت رسول اکرم(ص)(26)
عید نوروز و (75)
ماه رمضان(21)
ماه محرم(56)
نیمه شعبان(40)
سرکاری (237) | [Added In v1.2]
نیمه شب (31)
مناسبتی:
چهارشنبه سوری (8)
سیزده بدر (6)
ایام فاطمیه(29)
تبریک تولد(32)
تولد امام رضا(ع)(16)
داربی (20)
___پرسپولیس (10)
___استقلال (10)
رحلت امام خمینی(13)
روز پدر(50)
روز مادر(40)
روز پرستار(10)
روز معلم(24)
شب یلدا - The Longly Night (17)
شب قدر(42)
شهادت امام جعفر صادق (ع)(17)
عید سعید فطر(32)
عید سعید قربان(27)
عید سعید غدیرخم(21)
عید مبعث حضرت رسول اکرم(ص)(26)
عید نوروز و (75)
ماه رمضان(21)
ماه محرم(56)
نیمه شعبان(40)
بازدید : مرتبه
تاریخ : یکشنبه 8 آبانماه سال 1390
مرد گفت : در حال حاضر باغ از آن ما نیست اما ما آن را سبز کردیم ابومسلم متعجب شد و پرسید : داستان این باغ چیست از آغازش برایم بگویید.
آن مرد گفت مردم روستای ما 15 سال پیش تنها چند باغ کوچک داشتند تا اینکه مرد مسافری شبی در روستای ما میهمان شد و فردای آن ، مسافر بخشی از زمینهای اطراف روستا را از مردم روستا خرید و بخشی از مردان و زنان روستا را به کار گرفت تا باغ سبز شد . سردار پرسید در این مدت مزد کارگر و سهم زحمت مردم روستا را پرداخته است و روستایی گفت آری پرداخته اما ریشه او از روستای ما نیست و مردم روستا می گویند چرا او دارایی بیشتری نسبت به ما دارد؟ و باغی مصفا در اختیار داشته باشد و ما نداشته باشیم ؟!
سردار گفت شما دستمزد خویش را گرفته اید و او هم برای آبادی روستای شما زحمت کشیده است پس چطور امروز این قدر پر ادعا و نالان شده اید روستایی گفت دانشمند پرهیزگاری چند روزی است میهمان ما شده او گفت درست نیست که کسی بیشتر و فزون تر از دیگری داشته باشد و اینکه آن مرد باغدار هم از زحمت شما روستاییان باغدار شده و باید بین شما تقسیم اش کند .
ابومسلم پرسید این مردک عالم این چند روزی که میهمان روستا بوده پولی هم به شما پرداخته روستایی گفت ما با کمال مهربانی از او پذیرایی کرده ایم و به او پول هم داده ایم چون حرفهایش دلنشین است .
سردار دستور داد آن شیاد عالم را بیاورند و در مقابل چشم مردم روستا به فلک بستن اش .
شیاد به زاری و التماس افتاده و از بابت نیرنگ و دسیسه خویش طلب بخشش و عفو می نمود . آنقدر او را فلک نمودند که از پاهایش خون می چکید سوار بر خرش کرده و از روستا دورش نمودند .
مردم روستا بر خود می لرزیدند ابومسلم رو به آنها کرده و گفت : شما مردم بیچاره ایی هستید ! کسی که ثروتش را به پای روستای شما ریخته برایتان کار و زندگی به وجود آورده را پست جلوه می دهید و می گویید در داشته های او سهیم هستید و کسی را که در پی شیادی به اینجا آمده و از دسترنج شما شکم خویش را سیر می کند عزیز می دارید چون از مال دیگری به شما می بخشد ! هر کس با ثروتش جایی را آباد کند و با اینکار زندگی خویش و دیگران را پر روزی کند گرامی است و باید پاس اش داشت .
ارد بزرگ اندیشمند و متفکر کشورمان می گوید : (( کارآفرین ، زندگی آفرین است پس آفرینی جاودانه بر او )) می گویند مردم بر زمین افتاده و از ابومسلم خراسانی بخشش خواستند . و از آن پس هر یک به سهم خویش قانع بودند و آن روستا هر روز آبادتر و زیباتر می گشت .
طبقه بندی:
ارسال توسط مهدی
آخرین مطالب